سفارش تبلیغ
صبا ویژن
√❤کلبه عاشــــــــقان❤√

عوامل استرس زا وراه هایی برای کاهش آن
  

مردم اغلب چنان به استرس عادت کرده اند که از وجود آن در خود بی خبرند. بسیاری از ما به رغم این که عصبی و هیجان زده نمی شویم ، از تأثیرات وعوارض ضعیف کننده و مخّرب استرس در امان نیستیم . حتی در صورتی که احساس یأس و اضطراب نکنیم، استرس می تواند شیوه و طرز رفتار ما را با دیگران تغییر داده ، یا به بدن ما آسیب جدی وارد سازد. عوامل بسیاری سبب بروز استرس می شوند. مثلاً بیماری ، دیر رسیدن به محل کار ، ترافیک و ... اما مهمترین عامل  طرز برخورد ، نوع نگاه و نگرش ما به حوادث و اتفاقاتی است که پیرامون ما می افتد.

 

ما می توانیم احساسات خود را تغییر دهیم. این کار از طریق تغییر در رفتار یا تغییر در تفکر و طرز فکرمان میسر می شود. به عنوان مثال انجام دادن مقداری از یک کار می تواند ما را از نگرانی درباره ی آن برهاند. ایجاد  یک برداشت و فهم جدید از یک وضعیت خاص ، از هراس و استرس  ناشی از آن می کاهد.

 

 

توصیه هایی برای کاهش استرس

 

1-  یاد بگیرید که برنامه ریزی کنید.

 

آشفتگی ، بی نظمی و عدم سازمان دهی در کارها و برنامه ها می تواند تولید استرس کرده ، یا نقطه ای برای شروع آن باشد. در دست داشتن برنامه ها و طرح های متعدد که به صورت همزمان پیش می روند اغلب منجر به سردرگمی ، فراموشی و احساس ترس از شکستِ طرح های ناتمام می شود. هر زمان که امکانش باشد طرح ها را یکی بعد از دیگری به انجام برسانید . به این صورت که طرحی را شروع کرده ، روی آ ن کار کنید تا تمام شود.

 

2-  محدویت ها و ضعف های خود را بشناسید و آنها را قبول کنید.

 

بسیاری از ما برای خود اهداف دست نیافتنی ، آرمان گرایانه و غیرمنطقی تعیین می کنیم ، در نتیجه هر قدر هم که کارایی و عملکرد ما بالا باشد یک نوع حس شکست یا عدم کفایت و صلاحیت در خود احساس می کنیم . این نکته ی مهم را نباید فراموش کنیم که ما هرگز نمی توانیم کامل و بی نقص باشیم. پس برای خود اهدافی تعیین کنید که  دست یافتنی و قابل دستیابی باشند.

 

3-  یاد بگیرید که در زندگی بازی ، تفریح و سرگرمی داشته باشید.

 

شما هر از چند گاه  نیاز دارید که از فشار زندگی فرار کنید و به تفریح و سرگرمی روی آورید. صرف نظر از سطح توانایی و مهارتتان در بازی ، سرگرمی ها و بازی هایی پیدا کنید که برایتان جذاب و لذت بخش باشند.

 

4-  شخصی مثبت ، سازنده ومفید باشید.

 

از انتقاد و عیب جویی دیگران خودداری کنید . یاد بگیرید از چیزهایی که خوشتان می آید و دوستشان دارید و در وجود دیگران هست تعریف و تمجید کنید. سعی کنید به صفات و خصوصیات خوب و پسندیده ی اطرافیانتان توجه نمایید. اطمینان حاصل کنید که برای خود ارزش قائلید و صفات خوب و ویژگی های برتر خود را تحسین می کنید.

 

5-  یاد بگیرید که گذشت داشته باشید و دیگران وعقاید آنها را تحمل کنید.

 

تحمل نکردن دیگران و عقاید آنها منجر به یأس ، ناکامی وعصبانیت می شود. تلاش برای فهمیدن این که واقعاً مردم چگونه فکر می کنند و چه احساسی دارند می تواند باعث شود که شما آنها را بیشتر بپذیرید. خودتان را نیز باور داشته باشید و از خطای خود چشم پوشی کنید.

 

6-  از رقابت ها و چشم و هم چشمی های بیجا و غیر ضروری پرهیز کنید.

 

موقعیت هایی در زندگی وجود دارد که جنبه ی رقابتی دارد و ما نمی توانیم از آنها اجتناب کنیم . درگیر شدن افراطی ، می تواند ایجاد تنش و اضطراب شدید کند و ما را تبدیل به فردی پرخاشگر کند.

 

7-  به طور مرتب ورزش کنید.

 

اگر به جای ورزش و نرمش هایی که انجام آنها برایتان سخت و طاقت فرساست ، ورزشی را انتخاب کنید که واقعاً  از آن لذت می برید ، احتمالاً بیشتر به آن خواهید پرداخت و وقت بیشتری را به آن اختصاص خواهید داد.

 

8-  یاد بگیرید که روش شما برای استراحت و آرامش ، منظم و عاری از داروهای آرام بخش و مسکن باشد.

 

مدیتیشنMeditation( مراقبه و تفکر ) ، یوگا یا هر نوع از فنون مربوط به آرامش ذهن را می توان از معلمان و مربیان مختلف و روان پزشکانی که به صورت رسمی تأیید شده اند و مجوز دارند، فرا گرفت.

 

9-  مشکلات و مسائل خود را  در درون خود نگه ندارید .

 

یک دوست ، عضوی از هیأت علمی دانشگاه ، یک مشاور یا یک روان پزشک پیدا کنید تا بتوانید آزادانه و به راحتی با او صحبت کنید. بیان احساسات و تنش های درونی خود به یک شخص درد آشنا و دلسوز می تواند به صورت فوق العاده ای مفید باشد.

 

10-    تفکر خود را عوض کنید .

 

این که از نظر احساسی و هیجانی چگونه حس می کنیم ، بستگی به دیدگاه و فلسفه ما درباره  زندگی دارد . دگرگونی و تغییرعقاید ، یک فرایند مشکل وپرزحمت است . دانش و آگاهی عملی در دنیای پیشرفته برای راهنمایی ما در حیاتمان کمتر وجود دارد . هیچ کس تمام جواب ها را  ندارد، اما بعضی جواب ها در دسترس ان

نوشته شده در شنبه 89/2/4ساعت 6:39 عصر توسط HAMID نظرات ( ) |

داستان های آموزنده
مرد کور

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد: 

امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! 

وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است. 
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند 




درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .

پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟

از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و...

حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.


نخستین درس مهم - زن نظافتچى

 

من دانشجوى سال دوم بودم. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده‌ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال این بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می‌کند چیست؟»
من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً ****** ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا باید می‌دانستم؟ 
من برگه امتحانى را تحویل دادم و سوال آخر را بی‌جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجویى از استاد سوال کرد آیا سوال آخر هم در بارم‌بندى نمرات محسوب می‌شود؟ 
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم‌هاى بسیارى ملاقات خواهید کرد. همه آن‌ها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما می‌باشند، حتى اگر تنها کارى که می‌کنید لبخند زدن و سلام کردن به آن‌ها باشد. 
من این درس را هیچگاه فراموش نکرده‌ام.

نوشته شده در پنج شنبه 89/2/2ساعت 7:32 عصر توسط HAMID نظرات ( ) |

 

زغال قلیونتم رفیق! میسوزم تا بسازمت!!!

 



سوزن رفاقت در تیوپ قلبم فرو رفت و گفت: فییییییییییس


تازه فهمیدم پنچرتم رفیق

 


پوست موز زیر پاتم ، حال میکنم اگه افتخار بدی پاتو بذاری روم !



به لوتی میگم : آب بده دریا میده ، میگم گل بده گلستان میده ، میگم معرفت و دوستی بده همش شماره تو رو میده !!

 

 

آب دماغتیم…آنتی هیستامین بخور ، فنا شیم

 

 

باد معدتیم فشار بیار هوا شیم



پی پیتیم سیفونو بزن فناشیم

 

 



کش شلوارتم رفیق ولم کن تا آبروتو ببرم

 

 

 


سلامی به گرمی آش رشته که با پیازداغ روش نوشته :

 

“مرامت منو کشته“


میگن نارنگی چون پوستش زود کنده میشه

 

پیش مرگ همه ی میوه هاست !

 

نارنگیتیم هلو !


نوشته شده در چهارشنبه 89/2/1ساعت 7:51 عصر توسط HAMID نظرات ( ) |

<   <<   41   42   43      


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت